الیناجانالیناجان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

ماجرای خرید دوچرخه

ماجرای خرید کادوی تولدت : این چند روز ازت پرسیدیم الینا چی می خوای واسه تولدت بگیریم گفتی : دوچخه ( دوچرخه)‌ ما هم تصمیم گرفتیم برات دوچرخه بخریم  که جمعه ١٣/٢/٩٢ رفتیم تهران مرکز دوچرخه فروشها که دختر نازم ازدیدن اینهمه دوچرخه کیف کرده بود و انقدر سر ذوق امده بودی که نگو، ما که انقدر از دستت خندیده بودیم خلاصه کارهای تو باعث شد کلی اونروز به ما و مامانی خوش بگذره کل خیابان به اون بزرگی رو خودت می دویدی ، سر هر مغازه وا میستادی میگفتی اینا اینا دوچخه به همه دوچرخه ها هم دست می زدی بدون هیچ رو دروایسی هم ماشین ها رو سوار میشدی یکی از این ماشین ها شارژ داشت شما هم از فرصت استفاده کردی ...
17 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارک

  زیباترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا، آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است، کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد . روزی من کودکی بودم در  آغوش مادرم ، و الان کودکم در آغوش من است .... و چه زیباست این حس مادرانه درکنار همه مسئولیت ها ی مادرانه و این روز رو به مامان گلم و مادر همسرم و تمام مادرها تبریک میگم و این هم کادو ناصر جان و الینای نازم برای من ...
11 ارديبهشت 1392

مادرانه 3

يكدانه ام   جاده زندگي پر از پيروزي و ناكاميست ،از پيروزيها مغرور و از   شكستها مايوس مشو.غرور اگر بي اندازه و بيجا باشد تو را زمين   خواهد زد و نا اميدي از تو انساني سرخورده و پژمرده خواهد ساخت     جگر پاره ام   هر شكست مي تواند يك پيروزي بسازد اگر تو بخواهي.پس   همواره و در همه حال تلاش كن و هيچگاه و هيچوقت و هيچ جا   دست از تلاش و كوشش برندار.از تمام فرصتها نهايت استفاده را   ببر و با اتكا به اراده خويش و با ياري خداوند به سوي آينده ات گام  بردار     و در نهایت عزیز دلم : ...
11 ارديبهشت 1392

یه خاطره قشنگ در 14 ماهگیت

دیروز ٩١/١٣/٠٢وقتی از سرکار برگشتم در را که باز کردم آمدم داخل خانه تو مثل همیشه وقتی من را دیدی  خیلی ذوق کردی دستاهایت را باز کردی ولی یه تفاوتی که با همیشه داشت این بود که با صدای بلند و با هیجان گفتی دلام ( یعنی سلام ) دخترم با این حرکت انقدر حال کردم که نگو و نپرس دنیای من خیلی  دوست دارم. ...
11 ارديبهشت 1392

10 ماهگی

این عکس ١٠ ماهگیت که با تلی که محسن دایی برات آورده انداختی محسن دایی یک عالمه برات گل سر آورده یه شبعه از مغازه شون را خانه مازدن اگه بدونی چقدر تو گل سر داشتی من هم هر روز یه مدل را به موهات می زدم  راستی تنها گل سر نبود هر وسیله ای که تو مغازشون داشتن نمونه قشنگ آن را اول برای تو میاورد خلاصه تو هر چی گلسر داری محسن دایی و بابامهدی بهت دادن محسن دایی خیلی خیلی دوست داره هر دفعه بره تهران برای خرید یه چیز جدید برات میاره قشنگ ترین ها را از وسایل مغازه  اول برای تو کنار میزاره ، مشهد هم که رفته بود برات اسباب بازی آورده بود تبریز هم که رفته مسافرت 2 تا سوغاتی باحال برات آورده تو هم محسن دایی را خیلی دوست داری وقتی میگم محسی...
1 ارديبهشت 1392
1